نظر آقای ملکیان دربارهٔ ناسازگاری بیانات قرآن در زمینهٔ آفرینش
آقای ملکیان اظهار داشته بود که نواندیشان دینی برای این که حجیت قرآن را ثابت کنند، باید به ده سؤال دربارهٔ قرآن، پاسخ قانعکنندهای بدهند که از جملهٔ آنها ناسازگاریهای برونمتنی و درونمتنی قرآن است. برای نمونه آیهٔ آفرینش همه چیز از آب، هم با علم ناسازگار است و هم با آیات دیگر خود قرآن؛ برای مثال، در جایی از قرآن گفته شده است که ما ه چیز جانداری را از آب آفریدیم (وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ کُلَّ شَیْءٍ حَیٍّ_انبیاء، 30) که بر طبق آن باید خدا انسان و جن را هم از آب آفریده باشد؛ اما در جایی دیگر گفته شده است که انسان از گل آفریده شده (خَلْقَ الْإِنْسَانِ مِنْ طِینٍ- سجده، ۷) و در جای دیگر گفته شده است که انسان از سفال آفریده شده (خَلَقَ الْإِنْسَانَ مِنْ صَلْصَالٍ کَالْفَخَّارِ-الرحمن، ۱۴) و در جای دیگر گفته شده است که جن از شعله آتش آفریده شده است (وَخَلَقَ الْجَانَّ مِنْ مَارِجٍ مِنْ نَارٍ- الرحمن، ۵۵)
نقد آقای سلطانی بر بیانات آقای ملکیان
آقای سلطانی در نقد بیانات آقای ملکیان اظهار داشته است که:
اولاً، قرآن، متنی ادبی است؛ نه متن منطقی و فلسفی و از یک متن ادبی نباید توقع داشت که در آن گزارههای واقعنما آمده باشد.
ثانیاً، قرآن، متنی گفتاری است، نه نوشتاری و از یک متن گفتاری نباید انسجام و سازگاری درون متنی انتظار داشت.
ثالثاً، قرآن، نزول یکپارچه نداشته؛ بلکه به صورت تدریجی و پراکنده نازل شده و بعد آیات قرآن در کنار هم چیده شده و از یک متنی که این گونه شکل گرفته است، نباید توقع انسجام درونی داشت.
رابعاً، قرآن، بازتابدهندهٔ مضامین یهودی-مسیحی است؛ لذا متن قرآن را باید به روش بینامتنی فهمید؛ نه به روش منطقی و فلسفی. در صورتی که به روش بینامتنی فهمیده شود، در آن ناسازگاری دیده نمیشود.
خامساً، با فرض جواز داوری منطقی و معرفتشناختی در قرآن، تنها در ارزشهای بنیادین مثل توحید و حیات پس از مرگ نباید میان آیات ناسازگاری وجود داشته باشد؛ اما در سایر موارد وجود ناسازگاری در قرآن بیاشکال است.
نقد بیانات آقای سلطانی
نقدهای آقای سلطانی مخدوش به نظر میرسد؛ زیرا:
اولاً، هرگز ادبی بودن یک متن با وجود گزارههای ناسازگار ملازمه ندارد؛ چون ادبی بودن یک متن به این معناست که آن متن، صنایع ادبی مثل وزن و قافیه و تشبیه و استعاره به کار رفته باشد. چنین متنی میتواند در عین حالی که از این صنایع برخوردار است، جنبهٔ واقعنمایی و معرفتشناختیاش هم برقرار باشد.
ثانیاً، این پیشفرض که قرآن، جنبهٔ واقعنمایی و معرفتشناختی دارد، هرگز ملازمه ندارد با این که قرآن، کتابی منطقی و فلسفی باشد؛ چون از یک متن ادبی منتسب به عالم علی الاطلاقی به نام خدا، باید توقع داشت که در آن گزارههای ناسازگار نیامده باشد؛ بنابراین نمیتوان گفت، توقع واقعنمایی و معرفتشناختی آقای ملکیان از قرآن به این جهت است که پیشفرض او فلسفی و منطقی بودن قرآن است.
ثالثاً، ادعای این که ناسازگاری در آیات بنیادین جایز نیست؛ اما در آیات غیر بنیادین جایز است، مستدل نیست؛ یعنی هیچ دلیلی بر تأیید این ادعا آورده نشده است.
به علاوه، حکم الامثال فیما یجوز و فیما لایجوز واحد؛ لذا اگر ناسازگاری در آیات بنیادین جایز نباشد، در آیات غیر بنیادین هم باید جایز نباشد. به خصوص این که یک سخنی که منتسب به عالم علی الاطلاقی به نام خداست، نباید در هیچ بخشی از سخنش ناسازگاری وجود داشته باشد، چه آیات مربوط به خدا و حیات پس از مرگ و چه آیات دیگر.
افزون بر این، ادعای این که در آیات بنیادین ناسازگاری وجود ندارد، نیازمند دلیل است؛ بلکه بر خلاف فهم مشهور است؛ چون طبق فهم مشهور آیات صفات مشتمل بر محکم و متشابهاند و فرض وجود محکم و متشابه در آیات صفات، حاکی از وجود ناسازگاری در آیات بنیادین است. به ویژه آن که میان علمای اسلامی در این که کدامیک از آیات صفات، محکم است و کدامیک متشابه اختلاف نظر هست. برای مثال، اشاعره مدعیاند که آیات دال بر رؤیت خدا مثل «وُجُوهٌ یوْمَئِذٍ ناضِرَهٌ * إِلی رَبِّها ناظِرَهٌ» (قیامت، 22-23) محکم است و آیات دال بر عدم رؤیت خدا مثل «لا تُدْر
ِکهُ اْلأَبْصارُ وَ هُوَ یدْرِک اْلأَبْصارَ وَ هُوَ اللَّطیفُ الْخَبیرُ» (انعام،103) متشابه است و معتزله به عکس آن مدعیاند.
رابعاً، گفتاری بودن هیچ ملازمهای با عدم انسجام و ناسازگاری درونمتنی ندارد؛ چون میتواند یک متنی گفتاری باشد و در عین حال، میان بخشهای آن سازگاری وجود داشته باشد؛ بنابراین گفتاری بودن قرآن، هرگز دلیل خوبی برای توجیه ناسازگاری میان آیات قرآن نیست.
خامساً، ادعای این که آیات سورههای قرآن به صورت پراکنده نازل شده و بعد آنها را در سورهها جایگذاری کردند، مخدوش است و پیوستگی لفظی یا معنایی آیات هر سوره بهترین گواه است بر این که هرگز آیات سورهها به صورت پراکنده نازل نشدند؛ بلکه قریب به اتفاق سورهها به صورت کامل نازل شدند؛ به همین رو، علمایی چون علامه طباطبایی و علامه جعفر مرتضی و آیت الله معرفت بر این نظر شدند که نظم آیات در سورهها طبیعی است و اثبات این که آیهای بر خلاف نظم طبیعی سورهها جایگذاری شده، نیازمند دلیل معتبر است.
به علاوه، اگر فرض بر این باشد که در قرآن ناسازگاری درونی وجود دارد، فرق نمیکند که علت آن چه بوده باشد، در هر حال، وجود ناسازگاری درونی در قرآن به حجیت و اعتبار قرآن خلل وارد میسازد؛ بنا بر این با فرض پراکنده بودن نزول آیات سورهها باز همان مشکلی که آقای ملکیان یادآور شده است، در قرآن باقی خواهد ماند.
سادساً، این که قرآن بازتابدهندهٔ مضامین یهودی-مسیحی است، نمیتواند مشکل ناسازگاری آیات قرآن را توجیه کند؛ چون مهم نیست که مصدر قرآن چیست و چنان نیست که اگر مصدر قرآن عبارت از همان مصادر یهودی و مسیحی باشد، وجود ناسازگاری را در قرآن موجه بگرداند؛ چون در هر حال، فرض وجود ناسازگاری در قرآن باعث میشود که قرآن از حجیت و اعتبار ساقط گردد.
نظرات